بــــا ســـــلام خـــــدمت دوستان به وبلاگ خودتون خوش اومدین نظر یا دتون نره




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

روح جنگل سیاه با دست شاخه‌هاش داره
روحم رو از من می‌گیــره
تا یه لحظه می‌مونم
جغدها تو گوش هم میگن
پلنگ زخمی می‌میـــره
راه رفتن دیگه نیست
حجله پوسیدن من جنگل پیـره

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

قلب ماه سر به زیر
به دار شاخه‌ها اسیر
غروبش رو من می‌بینم
ترس رفتن تو تنم
وحشت موندن تو دلم
خواب برگشتن می‌بینم
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه
سایه دشمن می‌بینم

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

با چشمهای بی فروغ میون راست و دروغ
خودم رو گم می‌کنمتوی این شهر شلوغ
پچ‌پچ آدمکها بس که تو هم می‌دوه
دیگه فریاد من رو سایه‌امهم نمی‌شنوه

صدای زنجیر تو گوشم می‌خونه
تو داری از غافله دورمی‌مونی
سرت رو خم کن که درها وا می‌شن
تا بگی نه پشت کنکورمی‌مونی

من می‌خوام مثل همه ساده زندگی کنم
چادر موندنم رو هرجا خواستمبزنم
توی این دریا نمی‌خوام نهنگ کوری باشم
پشت این درهای قفل علی کنکوریباشم

صدای زنجیر تو گوشم می‌خونه
تو داری از غافله دور می‌مونی
سرت روخم کن که درها وا می‌شن
تا بگی نه پشت کنکور می‌مونی

من می‌خوام مثل همهساده زندگی کنم
چادر موندنم رو هرجا خواستم بزنم
توی این دریا نمی‌خوام نهنگکوری باشم
پشت این درهای قفل علی کنکوری باشم

صدای زنجیر تو گوشممی‌خونه
تو داری از غافله دور می‌مونی
سرت رو خم کن که درها وا می‌شن
تابگی نه پشت کنکور می‌مونی

صدای زنجیر تو گوشم می‌خونه
تو داری از غافلهدور می‌مونی
سرت رو خم کن که درها وا می‌شن
تا بگی نه پشت کنکورمی‌مونی




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

میون این همه کوچه که بهم پیوسته   

         
کوچه قدیمی ما،کوچه بن بسته  


***

صدای رود بزرگ،همیشه تو گوش ماست

این صدا،لالایی خواب خوب بچه هاست 


کوچه خاطره هاست 
 
 
 ***

اگه تشنه است،اگه خشک

مال ماست،کوچه ماست
 
 
***

توی این کوچه بدنیا اومدیم،توی این کوچه داریم پا میگیریم

یه روزم مثله پدربزرگ باید،تو همین کوچه بن بست بمیریم 
 
 ***

اما ما عاشق رودیم مگه نه ؟

نمی تونیم پشت دیوار بمونیم 
  
 
  *** 
 ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه ؟

نباید آیه ی حسرت بخونیم
 

*** 
 
دست خستمو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم

یه روزی هر روزی باشه ذیر و زود



تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــد بودنم
رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم
رو به خودم داد می‌زنم این آینه است یا که منم
من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم
رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــد بودنم
دنیا همون بوده و هست حقارت ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می‌کنم راه رهایی باز نیست
من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم
دنیا کوچیکتر از اونه که ما تصور می‌کنیم
فقط با یک عکس بزرگ چشمهامون رو پر می‌کنیم
به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم
بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم
رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم
ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلنـــــد بودنم
رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم
رو به خودم داد می‌زنم این آینه است یا که منم




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

شب‌آشیان شب‌زده
چکاوک شکسته پر
رسیده‌ام به ناکجا
مرا به خانه‌ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده‌ای و بغض من

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره میزند
که شب ترانه‌ساز نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که عشق در میانه نیست
مرا به خانه‌ام ببر
اگر چه خانه خانه نیست

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست

مرا به خانه‌ام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره میزند
که شب ترانه‌ساز نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که عشق در میانه نیست
مرا به خانه‌ام ببر
اگر چه خانه خانه نیست

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست

از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر
که شهر، شهر یار نیست




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه

جایی که من تنها شدم شب قبله گاهه آخره

اینجا تو این قطب سکوت

کابوس طولانی تره

من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنه

اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

 




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

آخرین سنگر سکوته........حق ما گرفتنی نیست 

آسمونشم بگیری......این پرنده مردنی نیست 

آخرین سنگر سکوته.......خیلی حرفا گفتنی نیست 

ای برادرای خونین......این برادری تنی نیست 

موج دستای منو تو .....دست دریارو گرفته 

عکس تو با سرمه ی خون.......... چشم دنیارو گرفته 

ما که از آوارو ترکش.......همرو به جون خریدیم 

تو بگو هم سنگر من..........ما تقاص چیو میدیم 

آخرین سنگر سکوته........حق ما گرفتنی نیست 

آسمونشم بگیری......این ژرنده مردنی نیست 

آخرین سنگر سکوته.......خیلی حرفا گفتنی نیست 

ای برادرای خونین......این برادری تنی نیست




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن
ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید
تو شب رو از من گرفتی تو من رو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی
برای من که غریبم تو رفیقی جون‌پناهی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت برای من شده عادت
ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت
وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت
وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی پرده شب رو دریدی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من
به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من
مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی
اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت




تاریخ: 16 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط parinaz

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 251
بازدید کل : 45360
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1